اگه بخوام کسب و کار رو توی ۳ کلمه خلاصه کنم، اینا هستن:
۱-تمرکز
۲-رابطه سازی (با مشتری)
۳-فروش
هر کدومش نیاز به کلی توضیح دادن داره، اما این سه تا کلید واژه خیلی قدرتمندن و هر کدوم توی کانتکست خودش کلی حرف دارن و ترجمه های خاص خودش رو داره.
استراتژی ها و جهت گیری ها از دل همین سه کلمه میاد، کتابای استراتژی دانشگاهی اصلا از یه دنیای دیگه میان.
@Product_Discovery
🎓 انجمن علمی دانشجویی مدیریت شریف برگزار میکند:
📌 مسیرهای واقعی ساختن
روایتی صمیمی و کاربردی از شکلگیری یک مسیر حرفهای از ایده تا اجرا؛ از تصمیمگیری برای شروع، تا ساختن یک محصول آموزشی و رشد در فضای شرکتها.
در این نشست، محمد جعفری، بنیانگذار و دبیر علمی نهاد مشهور و ارزشمند مدرسه بوژان، درباره منطق تصمیمگیری و شروع مسیر حرفهای، داستان شکلگیری مدرسه بوازن و ورود حرفهای به مدیریت محصول و رشد در سازمانها با دانشجویان گفتوگو خواهد کرد.
این برنامه به میزبانی دکتر سید علیرضا میرباقری برگزار میشود.
🗓 دوشنبه ۲۴ آذر
🕰 ساعت ۱۸ تا ۲۰
📍 سالن دکتر مشایخی، دانشکده مدیریت شریف
🔴 شرکت برای دانشجویان و علاقهمندان به شرط ثبتنام آزاد است.
▫️▫️▫️▫️▫️
⚪️ انجمن علمی دانشجویی مدیریت دانشگاه صنعتی شریف
تلگرام | اینستاگرام | لینکدین | یوتیوب | آپارات | پادکست
این سال ها وقتی بچه هایی رو که مهاجرت می کنم رو می بینم، توی مهاجرت سختی های زیادی هست، فرهنگ جدید، آدمای جدید، غریب بودن و خیلی چیزای دیگه، اما بعد یه مدتی قرار می گیرن، دیگه اون جون کندن های توی ایران رو ندارن، بدوئم موفق شم، اضطراب های عجیب و غریب رو مثل توی ایران با خودشون حمل نمی کنن، زندگیشون بدو بدو به اون معنا دیگه نیست، سالای اول زیاد تحت فشارن، اما کم کم می فهمن در جریان زمان و گذر عمر و زندگی هم قرار بگیرن، انگار نمی خوان کسب و کار شخصی خودشون رو داشته باشن، نمی خوان لزوما پولدارترین به هر قیمتی باشن، ترجیح میدن روتین های زندگی شون رو داشته باشن، سفر برن، ورزش کنن و کمتر در سوشال نتورک ها باشن،
منظورم این نیست لزوما خیلی بهشون خیلی خوش میگذره، اما انگار تعریفشون از موفقیت و زندگی و زمان کمی عوض شده،
انگار خارج شدن از یه بستر مریض، نگاهشون رو به زندگی متفاوت کرده و تازه خودشون رو بهتر شناختن که چی می خواستن و چی می خوان
تا حالا شده یه دوستی اومده پیشتون یه مشورتی ازتون خواسته باشه و شما راهنمایی ش کردین و از اینکه قبلش اینقدر مسیر رو اشتباه رفته دلت براش سوخته، به نظرم همه مون شده،
واقعیتش درد همینه، ما از نفهمی هامون بد ضربه می خوریم، خیلی وقت ها هم نمی دونیم راه بهتری هست، روش های بهتری هم هست،
متاسفانه این موضوع هر چقدر به سمت افراد کم درآمدتر یا در محیط کم برخوردارتر هست، بیشتره.
درسته خیلی وقت ها شرایط و موضوعات و مسئله ها پیچیده هستن، اما گاهی وقت ها مشکلات خیلی راه حل های ساده تر و حداقل بهتری دارند، هیچی والا دارم به نفهمیدن های خودم توی یه سری موضوعات فکر می کنم، که بعدها راهشون رو پیدا کردم و برای اون زمان از دست رفته و غصه هاش افسوس می خورم،
واقعا همیشه راه های ساده تر و بهتری هست، که اصلا روح ما هم خبر نداره ازشون، فقط نتونستیم متخصصش رو پیدا کنیم، بدونیم که برای هر مسئله ای حتما کسی هست که تجربه خوبی داره، متاسفانه پیدا کردنش هزینه داره، ولی خیلی کمک کننده س