ما آمدهایم در قلب افکار…
آنجا که زمان در آن شکل میگیرد و اندیشهها در آن جریان دارند.
وظیفهی ما این است که تاریکیهای چسبیده بر ذهن را پاکسازی کنیم،
تا هالهی سنگینِ وهم از وجودمان جدا شود.
هرچه اندیشهی منفی در ذهن بیفتد،
در گذر زمان چرخهای میشود که دوباره و دوباره تکرار میگردد،
و در واقعیت آن را تجربه خواهیم کرد؛
چرا که بازتاب همان ضعفهاییست که در درونمان وجود دارد
و جهان بیرون تنها آن را به ما نشان میدهد.
وقتی این پرده کنار رود،
نور حقیقیمان بیدار میشود
و روشنایی درون، بر جهان بیرون میتابد.
آنگاه درمییابیم که حقیقت، چیزی بیرون از ما نیست…
هر انسان، حقیقت خود است.
و هر آنچه با چشمانش میبیند، واقعیت زندگی اوست.
زن و مردی که حسود و سلطه گرند، معنای عشق را نمی دانند - چه بسا که درباره اش سخن گویند، با هم سر بر یک بستر بگذارند، مالک یکدیگر بوده، به خاطر راحتی، امنیت و یا از ترس و تنهایی به یکدیگر متکی باشند، اما شکی نیست که هیچ یک از اینها عشق نیست. آیا آنها که می گویند کودکانشان را دوست دارند اگر واقعاً دوست می داشتند جنگی وجود داشت؟ و آیا میان ملت ها اشتقاقی به چشم می خورد؟ آنچه را که ما عشق می نامیم، شکنجه است، نومیدی است، احساس تقصیر و گناه است. این عشق غالباً با لذت جنسی همانند است.
ما خیلی افراط نمیکنیم، نمی گوییم که لذت نباید وجود داشته باشد. وقتی به تکه ابری یا به آسمان یا صورت زیبایی نگاه می کنید در آن لذتی هست. زیبایی گلی ما را به دیدن آن وامی دارد - ما منکر زیبایی نیستیم. زیبایی لذت فکر نیست، بلکه این فکر است که به زیبایی لذت می دهد.
کریشنامورتی
پرواز عقاب
#عصیانگری
عصیانگری شیوه ای از زندگی است و به نظر من، تنها مذهب اصیل است. زیرا اگر شما طبق نور خود زندگی کنید، می توانید بارها گمراه شوید و بارها سقوط کنید؛ ولی هر سقوط، هر گمراهی شما را خردمندتر، هوشمند تر، فهیم تر و انسان تر می سازد
برای یادگرفتن، راه دیگری جز اشتباه کردن وجود ندارد
فقط یک اشتباه را دوبار مرتکب نشوید.
خدایی بجز آگاهی شما وجود ندارد.
نیازی به هیچ پاپ یا هیچ شانکاراچاریا وجود ندارد که بین شما و خداوند واسطه باشند. اینها بزرگترین جنایتکارهای روی زمین هستند زیرا از ناتوانی شما بهره کشی می کنند.
همین چند روز پیش پاپ گناهی را اعلام کرد: که فرد نباید مستقیماٌ نزد خداوند اعتراف کند، باید از طریق کشیش اعتراف کنید. اعتراف مستقیم و ارتباط داشتن مستقیم با خداوند یک گناه محسوب می شود... عجیب است....
می توانید به روشنی ببینید که این یک مذهب نیست، یک تجارت است. زیرا اگر مردم شروع کنند به اعتراف کردن مستقیم نزد خداوند، آنوقت چه کسی نزد کشیش اعتراف کند و وجه جریمه را بپردازد؟
وجود کشیش بیفایده خواهد بود و پاپ بی فایده خواهد شد.
تمام کشیشان تظاهر می کنند که بین شما و منبع غایی حیات واسطه هستند. آنان هیچ چیز از منبع غایی زندگی نمی دانند. تنها شما هستید که می توانید منبع زندگی خود را بشناسید. ولی منبع حیات شما همان منبع غایی زندگی است، زیرا ما ازهم جدا نیستیم
هیچ انسانی یک جزیره نیست
ما همگی در زیر یک قاره ی وسیع هستیم ، و جزیره ها بسیار هستند
ولی شما در عمق اقیانوس باهم ملاقات می کنید. شما بخشی از یک زمین و یک اقیانوس هستید. در مورد آگاهی و معرفت نیز چنین است. ولی انسان باید از کلیسا و مسجد و کنیسا و معابد آزاد باشد. انسان فقط باید خودش باشد و چالش زندگی را هرکجا که او را رهبری کند بپذیرد. تنها راهنما خود شما هستید.
شما مرشد و ارباب خودتان هستید.
اشو
یکی باید پیوسته به ما یادآوری کند که چیزهایی که در رسانه های گروهی می بینیم فقط فیلمی تهیه شده از ظواهر است. در زندگی همه انسانها چالشهایی هم هست که در مجازی ها نمیتوان دید. درون هیچکسی را حتی حضوری، با چشمان بیرونی(دنیوی) نمیتوان مشاهده کرد چه رسد به مجازی ها! در فیلمها و مجازی ها زندگی نکنیم واقع بین و حقیقت جو باشیم منظور حقیقت بیواسطه وجودمان است. این بینش و درک عمیق، تأثیراتی ژرف در روح و روانِ همه ما انسانها دارد که دیگر زندگی ظاهریِ دیگران را با زندگیِ ظاهری خودمان مقایسه نمیکنیم چون درد و رنج و عذابِ مقایسه گری، رقابت و برتری جویی را به تکرار چشیده ایم. آنموقع عمیقتر بدرون خودمان فرو میرویم تا حضور ازلی را در وجود خودمان دریابیم که هیچ مقایسه گری در این کیفیت وجود، موجود نیست ....
از بینش و دیدگاهی والاتر بوضوح میبینیم که آنچه نفس آدمی را میآزارد و بمرور زمان، رنجور و اندوهگین میسازد، همیشه دیگرانند!
ولی این نفسِ مقایسه گر و خویِ برتری طلبِ انسانیست که جدایی از هستی کل را، از وحدت را، از یگانگی را می آفریند، نه دیگران!
تو رسانهها و مجازی ها دنبال حقیقت نگردید
ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی "مجاز"
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به "صندوق عدم" یک یک باز