یه چیزایی هست؛
نه میشه نوشت نه میشه به زبون
آورد و نه میشه فراموش کرد،
همونا میشن چروک های صورت،
موهای سفید، سردرد، معده درد،
بداخلاقیهای گاه و بیگاه.
🌹🌹
هیچکس چشمبهراه من دیوانه نبود
هر چه بر در زدم انگار کسی خانه نبود
راندی از خویشم و من مردن خود را دیدم
کاش تشییع من آنقدر غریبانه نبود
سر به میخانه یادت زدم اما دیگر
جای لبهای تو روی لب پیمانه نبود
در دلم بودی و شرمنده ز مهمان بودم
که سزاوار تو این خانه ویرانه نبود
پیش چشم همه ای عشق! جوانم کن باز
تا ببینند که اعجاز تو افسانه نبود
فاضل_نظری