#پارت۵۲۶
ماشينش كه از در بيرون آمد. فرهاد رسيد.
باران بدون توجه به او راهش را كشيد و رفت.
فرهاد بي خيال وارد خانه شد. پدر و مادرش
هر دو توي پذيرائي نشسته بودند. فرهاد
سلام كرد.
سيروس خان پوزخندي زد و بدون هيچ حرفي
روزنامه اش را برداشت و به اتاقش رفت.
نسرين خانم هم زير لبي جوابش را داد
او هم عصا زنان پي كارش رفت.
فرهاد سردرگم به رفتار پدر و مادرش فكر كرد و
از پله بالا دويد. در اتاق الهام را باز كرد و وارد
شد. الهام به پلو دراز كشيده بود
سلام خانم خانما.
الهام اما جوابش را نداد.
🎵👌✨ @kadbanoiranii
#پارت۵۲۵
سرش پائين بود و موهايش توي صورتش
ريخته بود. نسرين خانم آرام كنارش نشست و
گفت:
با خودت چكار كردي دختر.
باران ديگر دلش نمي خواست گريه كند.
اجازه ميدين امشب برم خونه خودمون. اگه
اجازه بدين پويارم مي برم كه مزاحم شما
نباشه.
نسرين خانم ماند چه بگويد. ولي وقتي
چشمان به خون نشسته باران را ديد رضايت
داد.
باران لباس پوشيد و پويا را آماده كرد. يكي دو
دست لباس اضافه هم برايش برداشت و
پائين رفت.
گلناز را صدا كرد و خواست تامسكني برايش
بياورد بعد هم از نسرين خانم خداحافظي كرد
و بدون هيچ سر و صدايي از خانه
خارج شد.
🎵👌✨ @kadbanoiranii
#پارت۵۲۴
مگر باران خدمتكارشان بود كه او به خودش
اجازه داده بود با او اينجور صحبت
كند.
چرا قيافه الهام گرفته و غمگين بود؟
اينقدر اشك ريخت و هق هق كرد تا خواب
رفت. با صداي در زدن چشمانش را باز كرد.
پوست اطراف چشمش مي سوخت.
سرش به حدي درد مي كرد كه نمي توانست
تكانش بدهد.
صدايش گرفته و خش دار بود:
بله؟
نسرينم باران جان حالت خوبه؟
باران به سختي از روي تخت بلند شد و به
طرف در اتاق رفت. و آرام بازش كرد . رويش را
برگرداند. نمي توانست سر پا بايستند.
دستش را به صندلي كنار در گرفت و خودش را
به تختش رساند.
🎵👌✨ @kadbanoiranii
#پارت۵۲۳
ديگر كسي براي خوردن اشتها نداشت و همه با
غذايشان بازي مي كردند.
باران تا رسيدن به اتاقش خودش را نگه
داشت. وقتي وارد شد و در را بست. آن وقت
اشكش را رها كرد.
صداي گريه اش را توي متكا خفه كرده بود. و
هق هقش مثل سكسكه هاي گاه و بي گاه
به گوش مي رسيد. چهره خشمگين فرهاد
و نگاه غم زده الهام از جلوي چشمش كنار
نمي رفت.
دنبال دليلي مي گشت تا رفتار فرهاد را توجيه
كند ولي چيزي به ذهنش نمي رسيد. مطمئن
بود كه سر وصداي بازي شان هم به
اتاق الهام نرسيده.
تنها براي اينكه بدون اجازه وارد اتاق شده بود؟
🎵👌✨ @kadbanoiranii
#پارت۵۲۲
باران از جا پريد بغض گلويش را گرفته بود.
ولي لبش را گزيد تا اشكش جاري نشود.
سرش را بالا گرفت به چشمان خشمگين
فرهاد خيره شد و گفت
بله عذر مي خوام.
و نگاهي به الهام كه با چهره اي غمگين و رنگ
پريده نگاهش مي كرد انداخت و از در خارج
شد.
از پله ها پائين رفت و تنها گفت
من نهار نمي خورم شما بفرمائين
و مستقيم به اتاقش رفت. نگاه همه پر از غم
شد. همه فهميدند كه هر اتفاقي افتاده
مسببش فرهاد بوده.
سيروس خان عصباني قاشقش را توي بشقاب
رها كرد و گفت
چه جوري خوشي اين بچه رو زهرش كرد.
🎵👌✨ @kadbanoiranii
🔴 #فیلم_آموزشی
#ژله_یلدایی مخصوص شب یلدا🌌
مواد لازم :
ژله قرمز ۴ بسته
بستنی وانیلی لیوانی ۱ عدد
ژله سبز ۱ بسته
شیر ۲ لیوان
برای پوست هندوانه :
ژله سبز ⅕ بسته
آب ۱ لیوان
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
🔴 #فیلم_آموزشی
#میوه_خشک
روی بخاری خشک کن برای شب یلدا
اینم آموزش میوه خشک شب یلدا
مواد شهد :
شکر ۱ لیوان
آب لیمو ۱ ق
آب ۱ لیوان
رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر