یک/ برای ابراز همدردی، تصمیم نامعمولیست که تصویر دوست صاحبسوگ را بیاوری، نه برادر دوقلویش که از دنیا رفته. اما دلیلش این است که باربد بیات عزیز برای من، با وجود گپهای هنری بسیار، با وجود این که به من افتخار و به کارم جلا داد و تجربهی همکاری داریم، اما بیش از هر چیز، رفیق ِ بگو و بخند است و در دوستیمان "خوشی" جریان دارد. وقتی با رفیقی، زیاد و همیشه میخندی، رنج و اندوه او از هر تصوری، سختتر میشود.
دو/ از دست دادن ِ نزدیکترینها، از احتمالات هراسآور مهاجرت است. از روز اول مهاجرت مثل کابوسی، همراه همیشگی آدم است و این را به ویژه آنهایی میدانند که، ماهایی میفهمیم که تا زمان اِشغال سرزمینمان به دست حکومت اسلامی، مهاجرتمان بیبازگشت است.
وقتی به سختی ِ غم ِ دوردست، از دست دادن برادر دوقلو را هم میافزایم، چیزی که حالا و با فقدان ناگاه و شوکآور بامداد بیات، برای باربد اتفاق افتاده، پشتم میلرزد.
سه/ نشنیده، خراب ِ نواهاییام که این شب و روزها باربد مینوازد. باید بعدها از گربهاش بخواهم برایم تعریف کند.
@amiropouria
#بامداد_بیات
#باربد_بیات
#سوگ
#تسلیت
بیانیهی کانون فیلمسازان مستقل ایران/صفحه ۲
در این شرایط بحرانی، مستندسازان و خبرنگاران متعهد نقش مهمی را ایفا میکنند. ما از این همکاران درخواست ثبت و پخش واقعیت را داریم. اطلاعرسانی دقیق در این روزها تنها راه خنثی کردن پروپاگاندای رژیم اسلامی و همچنین حکومت اسراییل است.
ایفما باور دارد که در این تاریکی اقتصادی و جنگی که هر لحظه مخربتر هم میشود، تنها همبستگی علیه جنگ و علیه دیکتاتوری دینی میتواند مسیر رسیدن به صلح و آزادی را روشن کند.
كانون فیلمسازان مستقل ایران از جامعه ی بینالمللی میخواهد برای برقراری آتشبس فوری، اقدامات لازم را به عمل آورد و جنگ افروزان را در دادگاههای عادلانهی بینالمللی، پای میز محاکمه بنشاند.
کانون فیلمسازان مستقل ایران ( ایفما )
@amiropouria
بیانیهی ایفما یا کانون فیلمسازان مستقل ایران در واکنش به تداوم درگیری موشکی اسرائیل و جمهوری اسلامی - صفحه ۱
حکومتی که قریب به نیم قرن با شعارهای پوچ، ایران را در معرض جنگی ویرانگر قرار داد، برای چنین روزی حتی یک پناهگاه هم برای مردم بیدفاع در نظر نگرفته بود . رژیمی که ثروت ملی را صرف زیر ساختهای هستهای و نظامی کرده و مردم را به تحمل سنگینترین تحریمها واداشته، حتی توان صدمه زدن به یک منطقهی نظامی در اسراییل را ندارد و چون همیشه با دستگیری شهروندان صلحطلب در ایران و کشتن غیرنظامیان کشوری بیگانه، قدرت نداشتهی خود را به رخ میکشد. ایفما در این شرایط دردناک کنار مردم ایران میایستد و بر موضع ضدجنگ خود تأکید میکند. ایفما باور دارد جنگ هرگز نعمت نبوده و نخواهد بود. جنگ نظامی، بازی کهنهی مردسالارانهای است که جز نابودی، هیچ به همراه نمیآورد
@amiropouria
حمید رسایی نمایندهی مجلس، به تعبیر رسانههای داخلی "پیشنهاد امنیتی" در کرده و نوشته «موبایل فرماندهان جمعآوری شود».
با خوندن وحشتش، درجا کلام بُندار ِ بیدخش، دانای دیرخواب ِ زودبیدار ِ متن سترگ آقای بهرام بیضایی به یادم اومد که در وصف جَم شاه میگفت: «تو هراسانی، جَم! تو نیز چون مایی! اینک میدانی زیر نگاه دیگران بودن، چون است»!
این هم عاقبتتون بعد از چهار و نیم دهه ترس امنیتی که برای مردم ساختید. خمینی مثل همه چیز، تحمیلها رو در لفاف ایدئولوژیک پیچید و خواست "ترس گناه" به مردم تزریق کنه و گفت «عالَم محضر خداست. در محضر خدا، معصیت نکنید».
نیروی مثلاً انتظامیتون همه رو به طور بالقوه، مُجرم فرض کرد؛ یک چشم بزرگ خیره رو بیلبورد کرد و عموم مردم رو تهدید کرد: «هنگام تخلف، نظارهگر شما هستیم»!
حالا رسیدین به این جا. موبایلهاتونو بریزین توی سبد بدین دست همین نیروهایی که این طور با ترس و تهدید، مردم رو زندانبانی کردند.
@amiropouria
#جمهوری_اسلامی #بهرام_بیضائی #بهرام_بیضایی #کارنامه_بندار_بیدخش #خمینی #حمید_رسایی #فرماندهان_سپاه #زندگی_در_شرایط_امنیتی
امیدوارم اسرائیل در هدفگیری سران نظام فاشیستی، و هر انسان ِ ایرانی و ایرانی ِ انسان در هدفهایی که برای ادامهی نقطهزنیها در ذهن دارد، میمون دستآموز رژیم در راهاندازی و تجهیز تأسیسات هستهای را از قلم نیاندازند: محمود احمدینژاد بود که تمام این دوران تباه را با شعار "انرژی هستهای حق مسلم ماست" شروع کرد؛ و چون باتلاق بزرگی از بیسوادی هم بود، در توصیفش یک غلط چندشآور را جا انداخت و "مضاف" (در اینجا ممکن است آن را صفت به حساب بیاوریم) را با حذف مضافالیه (یا شاید موصوف) به کار برد.
با لحن مهوعش که به جای ادبیات دیپلماتیک، برای مخاطب پیشدبستانی تنظیم شده بود، به جای "مطالعات هستهای" یا "فعالیتهای هستهای" میگفت: «ما هستهای رو پیش بردیم»! و بعد از آن که رژیم با مشکلات گوارشی و طبع سوداییاش، او را همچون بلغم فرو برد و دوباره بالا آورد و به پسلهای تف کرد، دُم درآورد و دَم برآورد و خواست گوز اپوزیسیونی در کند؛ اما حاصلش بیصدا از کار درآمد و چُس چرب و متعفنی بیش نبود. چون مخالفتش از جنس "نوموخوام" و مبنایش "دیگی که واسه من نمیجوشه، میخوام سر سگ توش بجوشه" بود و بس. بسیاری او را کماهمیت میدانند، یا مهرهی سوخته میپندارند، یا میگویند "خدا زَدَتِش"!
ولی کابوسی که ساخت، دست کم جوانی دو نسل از ایرانیان را در بهترین سالهای زندگیشان سیاه کرد و به میانسالی کشاند و تصویر "ایران متخاصم" را در خاورمیانه و جهان، تکمیل و تثبیت کرد. از نیمهی دههی هشتاد خورشیدی تا بیش از یک دهه، هر وقت عبارت "عملیات انتحاری" را شنیدم، با خودم فکر کردم او دومین و آخرین موجود زندهی دنیاست که برای اتمام موجودیت پلشتش ممکن است به جنون لازم برای انجام این عملیات، دچار شوم. اولینش را که لازم نیست اسم ببرم؟ همو که او را روی پایش نشاند و سرعتش را از تمام مسئولان دیگر، تندتر دانست و بعد هم از روی پا به زیر ماتحت خود تنزل جایگاه داد. با هم محشور شوند به مبارکی و میمونی
#محمود_احمدی_نژاد #مموتی #حمله_اسرائیل #حمله_اسرائیل_به_ایران #هسته_ای (!) #انرژی_هسته_ای #فعالیت_هسته_ای
#کشته_شدن_سران_سپاه